رئیس مرکز پژوهش های مجلس در رابطه با احتمال کاندیداتوری احمدی نژاد می گوید: «یکی اینکه خودش می آید دیگری اینکه سعی میکند، زیر پای روحانی را خالی کرده و پس از آن فرد دیگری می آید و نتیجه انتخابات را تعیین می کند.»
بخش هایی از گفت و گوی کاظم جلالی با باشگاه خبرنگاران را می خوانید:
من فکر میکنم سال و انتخابات بسیار حساسی در پیش داریم اینکه چه کسانی رقیب آقای روحانی خواهند بود هنوز به طور شفاف مشخص نیست و تنها در حد گمانه زنی است چون در ایران نظام تحزبی قوی وجود ندارد، این اشخاص هستند که به عنوان بازیگران سیاسی نقش اول را دارند. مثلا در انتخابات ۹۲ از جریان اصولگرایی ۳، ۴ نفر آمدند و حضور پیدا کردند و بزرگان اصولگرایی هم نتوانستند آنها را به وحدت برسانند بنابراین درباره جریانات سیاسی هم نمیتوانیم تحلیل داشته باشیم که آیا آنها قطعا با یک کاندیدا میآیند یا خیر.
امروز در هر دو جریان نوعی تشتت دیده میشود مثلا در جریان اصلاح طلبی برخی میگویند که قطعا کاندیدای ما آقای روحانی است اما برخی دیگر تردیدهایی را وارد کردهاند و شرط و شروط گذاشتهاند مثلا اخیرا آقایی گفته است که اگر روحانی به اصولگرایان نزدیک شود اصلاح طلبان از او حمایت نمیکنند در جریان اصولگرایی هم هنوز شخصی به طور جریانی اظهارنظر نکرده است و مکانیزم جریانی هم شکل نگرفته است مثلا در دوره قبل آیتالله مهدوی کنی آمدند و یکسری تلاشهایی را انجام دادند اگرچه این تلاشها به نتیجهای نرسید.
با وجود همه اینها شاید نشود پیش بینی دقیقی از آنچه در آینده اتفاق میافتد داشته باشیم از طرف دیگر چون نظام ما حزبی نیست در افکار عمومی معمولا یک مطلبی میافتد و ولوله ایجاد میشود بنابراین در طول مدت ۱۰ ماه تا انتخابات ریاست جمهوری میتواند اتفاقاتی بیفتد که افکار عمومی را تحریک له یا علیه کند. باید ببینیم که دولت چه مسیری را طی میکند آیا همین مسیری که تا الان طی کرده را طی میکند مثلا انتظاراتی از دولت در خصوص تغییر در کابینه وجود دارد که هنوز اقدامی نشده است اما اینکه چقدر این موضوع در حال حاضر به مصحلت است خودش بحث دارد. دوم اینکه دولت چه برنامههای اقتصادیای دارد آیا برنامههایی دارد که در طول چند ماه بتواند یک تحرک اقتصادی ایجاد کند؟
در کشور ما که قحط الرجال وجود ندارد اما اینکه این رجال میآیند یا نمیآیند مورد بحث است. در هر دو جریان سیاسی افراد قوی در کشور داریم. حتی خارج از دو جریان هم افرادی را داریم. البته اینکه این افراد به چه میزان مقبولیت اجتماعی داشته باشند، برای خودش بحث است. اگر به انتخابات ریاست جمهوری برگزار شده بعد از آقای هاشمی رفسنجانی نگاه کنیم، می بینیم که کسی انتظار نداشت رئیس دولت اصلاحات، احمدی نژاد و روحانی رأی بیاورند.
در ایران چندان انتخابات قابل پیش بینی نیست. در انتخابات مجلس هم شاید برخی افراد رجزخوانی های انتخاباتی داشتند اما اینکه فردی با استدلال بیاید و بگوید که لیستی یک جا رأی می آورد، وجود نداشت. در ادوار گذشته ریاست جمهوری ما با پدیدههای انتخاباتی رو به رو هستیم. باید ببینیم که چه پدیدههایی برای انتخابات سال آینده شکل می گیرد؛ البته معمولا تاکنون انتخابات دو دورهای بوده است.
حضور پر رنگ رسانهها به خصوص نوشتاری و فضای مجازی بسیار زیاد است. شاید اولین انتخابات فضای مجازی را که پشت سر گذاشتیم، همین انتخابات مجلس بود. مثلا در تهران اصلیترین جایی که تأثیر داشت، فضای مجازی بود. در تهران فقط همان ۲، ۳ روز آخر خیابانها شلوغ شد و عکس و پوستر میچسباندند. ما که فعال سیاسی و سوژه انتخابات بودیم، در بسیاری از نقاط تهران که سر می زدیم، خبر نبود. آن فضای مجازی انتخابات را پر رنگ کرد. انتخابات سال آینده هم متأثر از پر رنگی فضای مجازی و پر رنگی رقابت و جریانات سیاسی خواهد بود.
از طرف دیگر ما موضوعی به نام برجام را پشت سر گذاشتیم. خود برجام نقطه عطف است و در کنار آن دوران پسابرجام هم وجود دارد. در دوران پسابرجام دو نظریه وجود دارد، یکی اینکه باید صبر کرد تا اتفاقاتی بیفتد و دومی اینکه هیچ خبری در راه نیست و امیدی هم نباید به آن بست. این دو نظریه، دو تقابل فکری را ایجاد می کند.
در سال ۹۴، انتخابات برجامی در اوج برجام داشتیم؛ انتخابات ۹۶ علاوه بر برجامی بودن، پسابرجامی با دو نقطه نظر هم هست. در انتخابات ۹۴، برجام در اوج افکار عمومی بود لذا بخشی از موفقیتی که لیست امید داشت، از برجام و برجامسازان بود. در انتخابات ۹۶، برجام تا حدودی خود را نشان می دهد؛ به نظرم تقابل برجامی و غیر برجامی در انتخابات ۹۶ برای خود یک سوژهای است.
هنوز که اظهار نظر صریحی از خود احمدی نژاد نشنیده ایم که میخواهد بیاید یا خیر. چند تحلیل وجود دارد؛ یکی اینکه خودش می آید دیگری اینکه سعی میکند، زیر پای روحانی را خالی کرده و پس از آن فرد دیگری می آید و نتیجه انتخابات را تعیین می کند.
نامه احمدی نژاد به اوباما را نخواندهام و فقط شنیدم که چنین نامهای نوشته شده است. تحلیلی درباره این نامه ندارم و فکر هم نمیکنم که چندان مهم باشد.