عروسی در پیش است عروسی یلدا دخترک زیبای آذر
همه جا آذین بسته شده درختان برشاخه هایشان برف دارند و سفید پوشند و چه زیبایند قندیل های درخشان بر شاخساران که گهگاهی با نوازش نور بر آنها برق شادی و ذوق نمایان میشود.
آذر بساط عروسی را حاضر کن که همه دعوتند.همه دارند کمک میکنند باد و نسیم کوچه ها را از برگ جارو میزند همان برگهایی که یکی یکی رقصکنان از شاخساران در زمین آرمیدند.همان برگهای که همراه غمهایت یکی یکی فرو ریختند و زیر پای رهگذر آواز خش خششان گوش را نوازش داد،حال که غمهایت ریختند با قهقه ای زیبا آماده یک جشن شو، جشن عروسی یلدا.
ببین ابرها چه زیبا میبارند تا کوچه ها را بشویند از کثیفی ها،دلت را به او بسپار تا بشوید غم و غصه ات را ،تنهاییهایت را و دلبستگی هایت را.
ببین که زمین چه سپید پوشیده آماده شده است. کوه چه دامن زیبایی دارد چه برازنده اش هست این لباس زیبا گویی هم رنگ یلدا شده و ساقدوشش شده،پس هم رنگ جماعت شو و زیبا بپوش لباس سپیدی بر دلت بپوشان که خیلی مواظب باشی آلوده و کثیف نشود چون زود زیبایی خودش را از دست خواهد داد.
آدرس جشن را که بلدی؟
نه؟
پس یادداشت کن.
شهری زیبا بنام انار همانجایی که مردمانش بسان دانه های انار با زیبایی خاصی درکنارهمند با قلبی مهربان و سپید به مانند همان قلب سپید در دانه انار، میرسی به میدانی که بنام صلح و صفاس را رد کن بعد به چهار راه صداقت به یمن قدمت چراغ سبز است میدان دوم را که ایثار و جوانمردیس را رد کن سمت چپ خیابان دوستی ،چند قدمی با عشق که رفتی میرسی به یک عمارت که عمارت دلهای عاشق است گفته باشم اگه عشقی در دلت نیست برگرد اینجا خانه دلهای رئوف هست اینجا بهشت هست اینجا خانه امن عشاق حرم محمد صالح است کمی دلت رامتبرک کن قطره شبنمی را از چشمت روانه کن اینجا قطعه ای از بهشت هست،حال که آماده ای به جشن خواهیم رفت باز به میدانی میرسی که عاطفه نام دارد،اولین بریدگی بلوار عدالت را برو سمت چپ وارد خیابان همبستگی میشوی ،برجهای استواری نمایان هست آری آنجا عمارت استقامت است به بلندای آن برو و نظاره کن سو سو زدن چراغهای شهر را که به یمن قدمت شهر را آذین بستند ،اینجا مردمانش مهمان نوازند و برای یلدا، دخترک آذر، سنگ تمام خواهند گذاشت همینجا روی همین تپه کنار همین برجهای زیبا که سالیانی دراز هست که به مردمان این دیار درس استقامت و پایداری داده است،اینجا ارگ ساسانی هست و چه زیباس نظاره کردن شهر از بلندای آن.
پاسی از شب گذشته و آذر دست دخترکش یلدا را به ننه سرما میدهد و میگوید جان تو و جان یلدایم.
نوشته ی زیبای یکی از مخاطبان صدای انار درخصوص شب یلدا و شهر انار
یکی از مخاطبان صدای انار درخصوص شب یلدا و شهر انار نوشته ای ارسال کرده است.
لینک کوتاه : https://sedayeanar.ir/?p=11313
- دیدگاهها برای نوشته ی زیبای یکی از مخاطبان صدای انار درخصوص شب یلدا و شهر انار بسته هستند