در فاصله کمتر از یک هفته بعد از بستری شدن ستایش و ماجرای این کودک غریب که بدن نحیفش برای مادر و ناپدری اش شکنجه گاهی شده بود و خاطر همگان را آزرده کرد، دختری کوچک و چهارساله به او پیوست.
رقیه چهارساله همان دختری است که ماجرایش دردی دیگر بر دلمان نهاده و وصف این رنج هایی که کودکان بیگناه جامعه اسلامی ما از غفلت و خیره سری و درد بزرگ والدینشان که همان اعتیاد است، می کشند، بسیار سخت است.
رقیه چهارساله که می گویند از شکم مادر معتاد متولد شده است، با این سن کم امروز یک کودک معتاد است، در حالیکه هم سن و سال های او به بازی های مختلف مشغول می شوند و یا در مهد کودک ها و مهد قرآن ها آموزش می بینند، او منتظر است تا برایش مواد فراهم شود و مصرف کند، بدنش درد می گیرد و از درد به خود می پیچد، این کودک چهارساله معتاد است.
شنیدن این وقایع به قدری سخت بود که در وصف نمی گنجید و حال چه باید بگوییم از اینکه آن را به چشم خود دیدیم و در دل خون گریستیم، او نه تنها برای ما دختری غریب نبود، بلکه همه آنهایی که او را دیدند، احساس می کردند فرزند خودشان است و به قصد نجاتش از دام این مخدر خانمان سوز خود را به آب و آتش می زنند.
رقیه چهارساله درکنار ستایش کوچک قصه چند روز پیش ما در بیمارستان علی بن ابیطالب(ع) بستری است و این دو کودک عبرتهایی هستند که باید از آن ها پند گرفت و برای اینکه دیگر اینگونه قربانیانی نداشته باشیم باید فکری کرد.
منبع:روراستی